یورو 2016 تمام شد، شاید برای خیلی ها تنها چیزی که از آن بماند، قهرمانی غافلگیر کننده ی پرتغال، شکسته شدن رکورد حذف شدن های پیاپی آلمان برابر ایتالیا، عدم قهرمانی فرانسه ی میزبان برای اولین بار در خاک وطن باشد ، این ها احتمالا همان چیزهایی بود که وقتی صخره در برابر دوربین رای اشک می ریخت، در ذهن بی آلایشش جرقه زد، هرچه باشد او خود یادگاری برلین است.
در تمام این سالها دیدن نام آندره آ بارتزالی در لیست اولیه ی یوونتوس برای پاشیدن بذر شک و تردید میان خط حمله ی تیم های حریف ― به حق ― کافی بوده است.در روزهایی که مهاجمان بیشتر از گذشته سرتیتر اخبار را از مدافعان به غارت می برند، نمایش هایی چون آنچه از بارتزالی برابر سوئد و یا آلمان دیدیم می توانند تهدید کننده ی جایگاه افرادی چون گومز و یا مولر باشد، او به همان اندازه که خوب است، فروتنی و تواضعش هم باعث می شود تمام ستایش هایی که در این سالها به خاطر عملکردش شده را به راحتی رد کند.
قسمت تلخ و شیرین قضیه اینجاست که این مدافع کلاسیک تنها در طول یورو دو بار به تیتر اخبار بدل شد، یک بار وقتی که او را در حالی که مشغول نجات دادن و دفاع کردن از یک کفشدوزک در موقع گرم کردن قبل از شروع بازی ایتالیا و سوئد بود و بار دیگر وقتی که با شانه هایی لرزان، صورتی ملتهب و چشمانی پر اشک گفت که هیچ کس این ایتالیا را به خاطر نخواهد آورد.
در حاشیه ی بازی دو تیم ایتالیا و سوئد ، این حرکت بارتزالی تعداد زیادی از خبرنگاران را تحت تاثیر قرار داده بود ، در اینجا نوشته شده : مدافع ایتالیا آندره آ بارتزالی تمرین را برای نجات دادن یک کفشدوزک متوقف می کند ، تمام قهرمان ها شنل ندارند.
دو تصویر، دو تصویر متفاوت از آنچه همه در زمین و در طول این 5 سال از دیوار دیده بودیم. از او چه دیده بودیم؟ بازی های تسلیم ناپذیر و غول وار او در زمین او را به عضوی بی بدیل در یوونتوس رکوردافکن و البته در این تابستان، ایتالیای دوست داشتنی تبدیل کرده است. به راحتی می توان گفت که بارتزالی یکی از بهترین مثال های فوتبال مدرن برای هر کسی است که می خواهد مقدمات هنر دفاع کردن را بیاموزد. از مداخله های شجاعانه و سرسختش بگیرید تا فهم جاگیری دقیقش، تازه اگر از این ها باید دورکردن هایش از روی خط دروازه را هم فاکتور بگیریم! این استاد مسلم در پست خودش، صفحات چشمگیر فراوانی از مهارت را در این سالها در برابر هواداران یوونتوس قرار داده است. این واقعیت که او از سال 2011 و به محض پیوستن به یوونتوس تا الان در 75 کلین شیت یوونتوس نقش داشته است نشان دهنده ی ثباتی است که دیوار مهربانی در طول این 5 سال به نمایش گذاشته است.
بارتزالی برای ما نماد چند کلمهی نزدیک به هم است: «تعهد»، «وظیفه»، «مسئولیت»سوالی برای همهی پیش آمده که چطور ممکن است طی مدتی اینقدر کوتاه فردی این میزان محبوب هواداران شده باشد؟ دلیلش واضح است. زمان اطراف این افراد متراکمتر و چگالتر میشود. هر لحظهای که میبینیشان انگار یک عمر است که به تماشایشان نشسته ای و با آنها صمیمی هستی. چرا زمان در اطراف این افراد متراکم میشود؟ چون میدانند برای چه آمدهاند، چون وظیفهی خود را میشناسند، چون به دوستانشان که ما باشیم تعهد دارند، چون هر لحظه مسئولیت نگاه خیرهی ما را روی دوشهایشان حس میکنند. آندره آ از آن دسته افراد است. از همان روز اول «در جستجوی زمانِ از دست رفته» بود. بین خود و کسانی که دوستش داشتند فاصلهای میدید که باید با جد و جهد پر شود.
آندره آ بارتزالی ، راه 15 ساله را در 5 سال رفت و اسطوره ی تاریخ یوونتوس لقب گرفت.چقدر آن عبارت Leggenda ـی بالای سرش در این عکس با مسماست!
اما آیا این ایتالیا فراموش می شود؟ آیا می توان فراموش کرد ایتالیای کونته چطور هنر دفاع کردن را بار دیگر به رخ جهانیان کشید؟ ایا می توان فراموش کرد که این یورو یورویی بود که بوفون با 91٪ موفقیت در مهار ضربات مهاجمان حریف بهترین عملکرد را میان همه ی دروازبان ها داشت؟ مگر می شود یادمان برود که آلمان 41 دقیقه برای زدن اولین ضربه به چارچوبی که بارتزالی و شراکا از آن محافظت می کردند صبر کرد؟ اتفاقی که در 36 سال اخیر بی سابقه بوده است؟ چطور فراموش کنیم که مولر اولین بازیکن آلمانی ای بود که از سال 1982، پنالتی اش در ضربات پنالتی توسط دروازبان مهار شد؟ چه کسی آن نمایش خرد کننده ی ایتالیا برابر ماتادورهای پرمدعا را یادش می رود؟ این بود ایتالیایی که نام اتوبوس بر آن نهاده بودند؟ ایتالیا برابر اسپانیا 7 ضربه ی درون چارچوب زد، اخرین بار این اتفاق در یورو 84 مقابل آلمان غربی افتاده بود، 32 سال پیش!
بگذار مثالهای واضح تری بزنیم، «کرویف چند جام جهانی برد؟ »، «مجارستان پوشکاش از ذهنها حذف شد؟ »، «فرانسهی ژوس فونتن چطور؟ »، «برزیل دههی هشتاد فراموش شد؟ »، «واقعا وای به حال باجو و مالدینی؟ »، «فرانسهی دو هزار و شش کجاست؟ »، «اشکهای مردم برزیل در فینال 1950 فراموش شدند؟ »، «کتف شکستهی بکنبائر را بچهی ده ساله هم میشناسد. »
میبینید؟ بسیاری از این تیمها حتی در فینالی هم حضور نداشتند و میتوان این لیست را ادامه داد و به اشکهای اوسهای کوفور و سانتیاگو کانیزارس و آندرهآ پیرلو رسید؛ به بهت چهرهی اسکولز و لرزش دستان فرگوسن.
چرا حقیقت دارد؟ چه چیز از فراموش شدن جلوگیری میکند؟ جز زنده نگاه داشتن یاد و خاطره؟ بله اگر «طبیعی» پیش برویم از جامهای جهانی و مسابقات چیزی نمی ماند مگر اسناد مختلف که نام قهرمان بر رویش برجسته است. اما این «ما هستیم» که به خاطر میسپاریم همانطور که تا کنون به خاطر سپردهایم «تکیهی الیور کان به تیرک دروازه» را، «اشکهای کریستیانو رونالدو»، «عبور زیدان از کنار جام جهانی طلایی»، «عصبانیت و بهت ویسلی اسنایدر»، «شرمزدگی ایتالیا» تا گریهی لیونل مسی، جیانلوییجی بوفون و آندرهآ بارتزالی... پس هیچ عاشق فوتبالی فراموش نخواهد کرد. و ما هم فراموشت نخواهیم کرد آندرهآی عزیز!
با تشکر از آقای شکیب شیخی